روزنوشته های داوودکیخسروکیانی

سلام

سلام

رقابت، بسیاری از الگوهای سابق در دنیای فروش را بهم ریخته است . نیروی کار و سرمایه های سرگردان زیادی منتظرند تا یک زمینه شغلی را منااسب و سودمند بیابند و بسوی آن حمله ور شوند . دیگر دوره ی فروشنده های بد اخلاق و اخمو با هر ادبیاتی گذشته است . بدلیل تعدد مراکز خرید با تخفیف ومزیتهای رنگ و وارنگ، مشتری ها بسیار پر توقع شده اند و فروشنده ها جهت فروختن مجبور به رعایت اصول زیادی هستند تا بتوانند در این رقابت نفس گیر برنده باشند .

قبلا هر کس از هر شغلی رانده میشد و هیچ راه حل شغلی پیدا نمیکرد، تنها پیشنهاد موجود را فروشندگی میدانست و آنقدر مجاز به خطا و اشتباه بود تا بتواند بعد از سالها به حد معقولی از توانمندی برسند امّا فضای بازاریابی و فروش امروز، مثل سابق نیست .

از طرفی مشتری ها از بس که گزیده شده اند، از فروشنده ها فراری شده اند و تقریبا اکثر شگردهای  سنتی فروشنده ها سوخته شده اند . شگردهایی از جنس چرب زبانی، خوش پوشی وکلک های کلامی نخ نما شده .

ور در واقع در مقابل مشتری ها، فروشنده ها روز به روز  بیشتر خلع سلاح شده و دستشان خالی است .

مشتری سالهاست یاد گرفته که باید همه ی مشخصات محصول را به چالش بکشد تا بتواند تخفیف بیشتری طلب کند و یا امتیازهای بیشتری دریافت نماید .اما فقط مسئله ی فروشنده این نیست . شغلهای سخت دنیا را اینگونه تعریف میکنند : شغلی که در حال انجام کار مجبور باشی خودت نباشی .

 

مثل یک بازیگر تئاتر که یکی از عزیزان خود را از دست داده است اما علی رقم فشارهای روحی، باید در مقابل تماشاچی بخندد و بخنداند .

 

در این مشاغل بدلیل اجبار برای انکار احساسات درونی، انسان فشار زیادی را متحمل میشود .

فروش هم از این منظر از شغلهای پر چالش و سخت بحساب می آید . در هر شرایط روحی باید با لبخند و روی خوش با مشتری مواجه شوی و با خونسردی تمام، به بهانه های او پاسخ دهی تا شاید خریدی انجام دهد.

خود من وقتی به مغازه ای مراجعه میکنم و سر فروشنده را درون گوشی میبینم، این رفتار او را توهین تلقی میکنم و از خرید منصرف میشوم، چه رسد به اینکه اخم کرده باشد و حوصله برخورد با  چانه زنی من را نداشته باشد .

سالهایی که در فروش و فروشندگی بوده ام اولین و اصلی ترین اعتراض غالب مشتریها در مورد قیمت محصول میباشد . حتی اگر بداند که قیمتی معادل با نصف قیمت بازار به او داده ام . همه ما عادت کرده ایم که فروشنده هر قیمتی اعلام کند، به قیمت معترضیم و در برابر هر فروشنده ای آنرا تکرار میکنیم .

اما بزرگترین مشکل فروشنده ها اینست که او ایرادهای مشتری را به شخصیت و هویت خود ربط میدهد چون چنان با هیجان از محصول ویا شرکت خود دفاع میکند که کم کم محصول را عنصری از هویت خود میپندارد و جواب نه مشتری را به خود میگیرد . جواب رد را که در طول روز بارها و بارها میشنود و خب طبیعت فروش است، روحیه اورا کم کم تخریب میکند .در مورد باور ها به تفصیل نوشته ام و با استناد به آن میتوان نتیجه گرفت که ایراد به قیمت و بقیه جزئیات مححصول، آرام آرام باور فروشنده را تخریب میکند و انرژی و انگیزه اورا تحلیل میبرد .

پنهان سازی احساسات درونی فروشنده در برابر مشتری و حمله ی دائمی مشتری ها جهت چانه زنی بهتر، تنها دلایل سختی این شغل نیستند اما همین دو آنقدر قدرتمند هستند که بهترین ها را از پا در آورند .

تمام نیرو های فروش نیازمند دائمی به شارژ انگیزشی هستند . البته تا زمانی این نیاز شدت دارد که فروش و درآمد فروشنده به حد قابل قبول و جذابی برسد تا کمی خلاء های ذهنی او را پر نماید .

داوود کیخسروکیانی

نظرات  (۱)

سلام کاملا با مطالب فوق موافق هستم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
X