روزنوشته های داوودکیخسروکیانی

سلام

سلام

شاید غیر عادی به نظر برسد اما لطفا تمام سعی خود را بکار بگیرید تا به هیچ عنوان بازنشسته نشوید !

گفتم غیر عادی به نظر میرسد وامیدوارم شما هم همانند معدود موفقهای هر جامعه صنفی ویا شغلی، غیر عادی باشید .

شاید لااقل تعریف من از بازنشستگی تعریف غلطی باشد که رسیدن به آنرا برای هیچ کس نمیپسندم .تعریفی که اطراف خودم مصداقهای زیادی برای آن می بینم و تقریبا برای همه عادی های جامعه تعریف متعارفی بحساب می آید .

شما باید سی سال کار کنی و سابقه کار و بیمه داشته باشی تا به افتخار بازنشستگی نائل شوی، آنوقت نهایتا یک یا دو دهه دیگر به مشاغل دیگری مشغول باشی و در نهایت می شوی باز نشسته واقعی . تناوبی بین پارک و خانه . از نشانه های این نوع بازنشستگی این است که مشتاقانش برای رسیدن به آن لحظه شماری میکنند . چیزی از جنس لحظه شماری های ماه های آخر خدمت سربازی .

و یک نقطه اشتراک پایان خدمت و بازنشستگی اینست که وقتی به آنها میرسی، میبینی آنقدر که تصورش را میکردی فضایی رؤیایی نیستند !

اما من معدود آدمهایی را دیده ام و دیده ایم که باز نشستگی به این مفهوم برایشان معنی ندارد ! و آنها هم نشانه ای دارند : حتی شنیدن کلمه ی باز نشستگی هم برایشان رنج آور است .کسانی که آنقدر عاشق شغل خود هستند که گذر زمان را حس نمیکنند و کارشان، جزئی از وجودشان شده است . این آدمها هیچ وقت بازنشسته نمیشوند مگر اینکه یا سلامتی شان اجازه ی ادامه ندهد و یا مرگشان .

شاهد گرفتن از چند مثال خالی از لطف نیست . بنظر شما استادجمشید مشایخی بازنشستگی دارد ؟!

امثال او اگر خدایی ناکرده بستری مادام هم بشوند، با کلام و نفسشان میتوانند مسیر عشقبازی خود را در قالب انتقال دانش ارزشمند شغلی خود ادامه دهند ... حتی تا نفس آخر !

و یا همشهری عزیز خودمان، استاد فرشچیان ...

بعید میدانم که او هم برای بازنشستگی و تناوب بین پارک و خانه لحظه شماری کند!

آدمهایی از این جنس فقط در دنیای هنر نیستند . در هر صنف و شغلی آدمها کافیست عاشق شغل خود باشند تا به حد کمال شغلی خود برسند .

با توجه به آنچه گفته شد شاید به من حق بدهید که آرزو کنم که هیچ وقت باز نشسته نشوید .

لطفا اگر لازم است تمام دنیا را بگردید تا شغل مورد علاقه ی خود را بیابید .

و آنوقت حتما موفقیت را میچشید وهیچ وقت بازنشسته نخواهید شد !

نظرات  (۳)

۳۱ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۷ سعید وکیلی
سلام ، آقای قرائتی هم بازنشستگی ندارد .
سلام.
نگاه جالبی بود ولی...
ولی متأسفانه من در اطرافم کسایی رو میشناسم که بازنشستگی رو شروع از کار افتادگی ودر نهایت مرگ زودرس میدونن و ترس زیادی از این موضوع دارند،البته به هرچیزی باور داشته باشی همون میشه...
۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۱۸ سینا شهبازی
داوود عزیز
چقدر قلم روونی داری. بهت غبطه می‌خورم. امیدوارم بتونم ازت یاد بگیرم.
من هم چند روزی می‌‌شه که کار فروش رو شروع کرده‌ام. می‌تونم ازت خواهش کنم اگر کتاب خوبی سراغ داری بهم معرفی کنی؟ انواع پیشنهادات گرانقدر شما را به دیدۀ منّت می‌پذیرم.
راستی یک کلمه گفته بودی توی یکی از کامنت‌هات توی متمم در مورد مهارت طنز و طنازی. این مهارت رو از کجا می‌شه یاد گرفت؟
پی‌نوشت: امین آرامش، از دوستان خوب متممی را احتمالاً می‌شناسی. دعای زیبایِ تو با عنوان اینکه لطفاً بازنشسته نشوید، من را یاد نوشته‌های امین با عنوانِ کار نکنید انداخت.
پاسخ:
سلام عزیزم
از لطفت ممنونم. طنز و طنازی یکی از کلیدی ترین مولفه های برقراری ارتباط و فروشه و من متاسفانه در این حوزه هنوز اثر قدرتمندی ندیدم وشاید این، موضوع کتاب بعدیم بشه.
پیشنهاد من اینه که کتاب های فیلیپ کاتلر رو بخوری.
و نیز کتابهای استاد پرویز درگی، خیلی بمن یاد دادن...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
X