روزنوشته های داوودکیخسروکیانی

سلام

صبح اول وقت ،با انرژی فراوان وارد خیابان اصلی شهر شدم . هوا خنکی خاصی داشت وانرژی سرشار مرا بیشتر میکرد.

نخستین روز کاری و البته اولین فروش حرفه ای در زندگی ام.

بخاطر علاقه ام به کتاب ،چندین کتاب فروش خورده بودم و شروعی بسیار قوی را باور داشتم...

همه چیز رویایی بنظر میرسید تا اینکه رسیدم به اولین مغازه ای که باید پرزنت میکردم .

باور نمیکردم ...

داوود کیخسروکیانی
X